من یک اشتباه کردم امیدوارم شما عاشقان این اشتباه منوتکرارنکید
من درخوابگاه بایکی ازهم اتاقیام ازاول ترم مشکل داشتم باهاش اون خیلی مغروروازخودراضی بود
مثلامنزمانی میخواستم تواتق مطالعه کنم صدااهنک موبایلشوزیادمیکردومیگفت اینجاجامطالعه نیس اینجاجااستراحته منم چیزی بهش نگفتم جالبش اینجاست که وقتی خودش مطالعه میکردکسی رونمیذاشت باصدابلند حرف بزنه وبایدهمه خفه میشدن تا3ماه من کناراومدم باهاش وچیزی بهش نگفتم
تااینکه روزجمعه رسیدمایک روغن داشتیم وباهم خریده بودیم ازروغن زیادچیزی نمونده بود برای همین اون روغنوگذاشت داخل چمدان ودرشوغفل کردوگفت کسی حق نداره ازاین استفاده کنه ومنم روغن براپخت تخم مرغ میخواستم ولی بازم بهش چیزی نگفتم وتخم مرغ رواب پزکردم وبعدش یک سوتی دادومن خندیدم بهش اومد یقه اموچسبیدوبامن درگیرشدکه بهش خنیدم وخودم منتظرهمچین موقعیتی بودم دلم تواین3ماهپربودازش دوتامشت محکم بصورتش زدم ازبینیش بدجورخون میومدومن دلم سوخت براش وفقط دساشوگرفتم تاضربه ای بهم نزنه تااینکه جدامون کردن
من این اشتباه روکردم واین حادثه رو براعشقم مهنازجون گفتم بعدازاون ازمن ترسیدرفتارش تغیرکرد
چه اشتباه مسخره ای کردم که همچین چیزی روبراش گفتم
اماشماقضاوت کنیدایامن مقصربودم منی که3ماه تحملش کردم ودراخرم بخاطردفاع ازخودم این کاروکردم
نمیدونم چکارکنم چطوردوباره اعتمادشوجلب کنم
:: بازدید از این مطلب : 96
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0